باور‌های غلط درباره نوابغ و تاثیر روی موفقیت شما

خانه » موفقیت و توسعه فردی » باور‌های غلط درباره نوابغ و تاثیر روی موفقیت شما
باورهای غلط درباره افراد نابغه
باورهای غلط درباره افراد نابغه

زمان مطالعه: 10 دقیقه

تعاریف مختلف و متنوعی برای واژه نابغه وجود دارد اما هر شخصی ممکن است بنا به ذهنیات خود مفهوم خاصی برای این کلمه در نظر داشته باشد. در فرهنگ وبستر این چنین می‌گویند که؛ فردی با توانایی فطری ذهنی که دارای استعداد منحصر بفرد می‌باشد، یعنی کسی که روحیه الهام بخش یک قوم است. یعنی فردی که بالاترین استعداد ذهنی به صورت موهبت به او هدیه داده شده است و توانایی کسب موفقیت را دارد، نابغه نام می‌گیرد. در این بین باور‌های غلط درباره نوابغ وجود دارد که در ادامه سعی داریم تا به بررسی چندی از این موارد بپردازیم.

تفکرات غلط در مورد افراد نابغه

می‌دانیم که نابغه‌ها افرادی باهوش هستند که ضریب هوشی یا همان آی کیو آنها از معیارهای تعیین نبوغ شناخته شده است. مثلا؛ مدتی بود که ضریب هوشی 140 و بیشتر را نابغه می‌گفتند. ولی، بهتر است بدانید این موارد ممکن است به ملاک فریبنده تبدیل شود و در این میان روانشناسان زیادی نیز بر سر طبیعت هوش واقعی نیز گفتو‌گوهای فراوانی انجام داده‌اند. در این مطلب ما اشاره می‌کنیم که این تعاریف از نابغه چگونه به چالش کشیده شده است. در فرهنگ توصیفی روان‌شناسی کلمه نابغه این چنین است که؛ نابغه یعنی فردی با سطح بالای کارکرد عقلانی یا خلاقیت.

در ادامه ما اشاره خواهیم کرد که این تعاریف برای نابغه درست نیست. ممکن است برای برخی خوش‌آیند باشد و برای برخی نه، اما به نظر نمی‌رسد اینکه مجموعه روشنی از موارد که نابغه را مشخص و نبوغ را تعریف کند وجود داشته باشد. ممکن است به دلیل همین موارد مبهم در تعریف و اینکه نابغه‌ها در جامعه در مقابل با افراد دیگر کم‌تر هستند همواره به صورت استثنا و به صورت جدا دیده می‌شوند. با توجه به تحقیقات تنها 2 درصد از افراد امکان دارد به شکوفایی استعداد بالقوه خود دست پیدا کنند. اینکه هر موردی مبهم باشد دلیل بر این نیست که موضوعی برای مبالغه و افسانه‌پردازی باشد. در کتاب مگا خلاقیت توسط دکتر آندره جی. الینیکف، به 5 باور نادرست عموم برای نابغه اشاره شده است. او می‌گوید؛ ماهیت نبوغ با برخی از افسانه‌های گمراه کننده محاصره شده است. ممکن است عموم از تعریف نابغه ترسیده باشند. ولی باید از این افسانه‌ها پرده‌برداری شود. در ادامه به بررسی این 5 باور غلط در رابطه با افراد نابغه می‌پردازیم.

باور‌های اشتباه در مورد نوابغ
باور‌های اشتباه در مورد نوابغ

1. افراد نابغه به صورت نابغه متولد می‌شوند

تحقیقاتی انجام شده است که نشان می‌دهد هر کودکی نابغه خلاق است. یکی از محققان به آزمون‌های سنجش تفکر خلاق در انواع سنین بر روی 1600 کودک پرداخت. با توجه به این تحقیق آزمون‌های اولیه برای کودکان بین 3 تا 5 سال انجام شد و با توجه به نتیجه 98 درصد آنها نابغه بودند. اما زمانی همین آزمون‌ها را در سن 8 الی 10 سالگی از آنها پرسیدند تنها 32 درصد آنها در رده نابغه قرار گرفتند. باز هم 5 سال یعنی در سن 13 الی 15 سالگی درصد نابغه بودن کمتر و به 10 درصد کاهش پیدا کرد. این آزمون‌ها بر روی 200 هزار فرد بالای 25 سال انجام شد و متاسفانه تنها 2 درصد در سطح نابغه قرار داشتند. با توجه به این تحقیقات نشان داده می‌شود که هر کسی نابغه به دنیا می‌آید. یعنی هر کودکی نابغه است. ولی کشف نبوغ ویژه هر کودک خود نیازمند نبوغ و بصیرت ویژه است که بسیار کم در مدارس پیدا می‌شود.

نبوغ ذاتی استعدادی بالقوه است که بدون قرار گرفتن در محیط مثبت اجتماعی و یادگیری مهارت قادر به شکوفایی نخواهد بود. مثلا؛ سنگ مرمر را در نظر بگیرید. این عنصری زیبا بوده و در طبیعت همانند توده وجود دارد. در واقع هنر مجسمه ساز است که آن را از تکه سنگی به شی خاص و زیبا تبدیل می‌کند. این را هم بدانید که اگر مجسمه ساز ناشی باشد این سنگ را خرد و نتیجه به زباله خواهد افتاد. استعداد درون هر فرد نیز مانند این سنگ مرمر خام است و فرد با توجه به مهارتی که دارد و استفاده از آن ممکن است به زندان رود و یا نه باعث وارد شدن به تالار افتخارات شود. پس هیچ کس به صورت نابغه متولد نشده و هر کسی استعداد و نبوغ ذاتی دارد که باید به کشف آنها بپردازد. بنابراین این باور که نوابغ به صورت نابغه به دنیا می آیند یکی از باور‌های غلط درباره نوابغ است.

2. نابغه در کودکی شناخته می‌شود

بسیاری از افراد باور اشتباهی دارند که نابغه‌ها در کودکی شناخته شده هستند. این باور اشتباه بوده و در واقع از دو باور اشتباه مفهوم Genius (نابغه) و Prodigy (خارق‌العاده) ناشی می‌شود. یعنی کسی که در کودکی نتواند نابغه شناخته شود دارای نبوغ نبوده و نمی‌تواند نابغه شود. این افراد به صورت خارق‌العاده و عجیب هستند که در کودکی شناخته شده هستند. نابغه متفاوت است و اگر اطلاعات کافی داشته باشید حتی نابغه‌های بزرگی وجود داشته‌اند که در کودکی کند ذهن بوده‌اند. به عنوان مثال؛ آلبرت انیشتین خیلی دیرتر از بچه‌های معمولی توانست صحبت کردن را شروع کند. او خود می‌گوید که قادر نبوده تا سه سالگی حرف زدن را شروع کند. او حتی تا سن بالاتر از 9 سالگی به سختی قادر به صحبت کردن بود.

به دلیل اینکه انیشتین در کلام کند بوده و در مدرسه به موضوعات مختلف بی توجه و برایش به نوعی خسته کننده بود، باعث شده بود که افراد زیادی او را همچون خدمه منزل آنها، او را کند ذهن بدانند. یا مثلا؛ پابلو پیکاسو با کمک پدرش توانست مدرسه را تمام کند. زیرا پدر او در تمامی کلاس‌ها در کنارش بود. ادیسون دارای نمره‌های پایین در درس علوم بود و هیچ کس نمی‌توانست آینده انیشتین و ادیسون را به عنوان نابغه پیش‌بینی کند. پس نباید بر این باور باشیم نابغه از کودکی شناخته می‌شود. باید قبول داشته باشیم که در درون هر کسی نابغه وجود دارد که منتظر آشکار شدن است. نوابغ در کودکی تشخیص داده نمی‌شوند از این رو باید راه‌های تقویت مثبت اندیشی در کودکان را مورد توجه قرار دهیم تا به آینده روشن خود ایمان داشته باشند.

نوابغ چگونه هستند؟
نوابغ چگونه هستند؟

3. نابغه در هر زمینه‌ای مستعد و ممتاز است

فردی که در زمینه‌ای نابغه به نظر می‌آید به این دلیل نیست که در تمامی زمینه‌ها هم نابغه است. لئوناردو داوینچی و گوته افرادی بودند که باعث بروز نبوغ چند بعدی و چند رشته‌ای می‌شدند. ولی کسان دیگری چون بتهوون بودند که با توجه به ناشنوا بودن و هلن کلر که نابینا و کر و لال بود نشان دادند، اگر کسی بدون توانایی فرد معمولی باشد باز هم قادر به تبدیل شدن به نابغه خواهد بود. حالا چه برسد به فردی معمولی. در این باره دکتر الینیکف می‌گوید؛ هر فرد و کودکی قادر به نابغه بودن است و تاریخ نشان داده که همه فرصت دارند.

در کتاب چارچوب‌های ذهنی: نظریه هوش‌های چندگانه توسط استاد دانشگاه هاروارد، هوارد گاردنر نشان داده شده است، تمامی افراد از ترکیب هفت نوع هوش زبانی، منطقی ریاضی، موسیقی، بدنی جنبشی، بصری و تشخیص ابعاد اشیا، هوش بین فردی، هوش درون فردی برخوردار هستند. او می‌گوید؛ تمام ما به نوعی دارای استعداد و هوش منحصر بفرد هستیم. پس موفقیت در زندگی از نتیجه توسعه، پالایش و استفاده‌ی مکرر از استعدادهایی که داریم به دست خواهد آمد. با توجه به توضیحات دریافتیم که یکی دیگر از باور‌های غلط درباره نوابغ این است که افراد فکر می‌کنند یک نابغه در هر زمینه‌ای استعداد‌های خاصی دارد.

4. افراد نابغه دیوانه هستند

تفاوت زیادی در بین فردی بیمار و روانجور و یا عادی و نرمال وجود دارد. در دنیا افراد زیادی وجود دارند که عادی به نظر می‌آیند، اما در واقع مریض هستند. همین برای افراد سالم نیز صدق می‌کند که سالم به نظر می‌آیند، ولی غیر عادی هستند. در این میان می‌توان ونسان ونگوگ را در نظر داشته باشید که بیمار بود ولی به علت خلق آثار مثبت و بدیعی به صورت عادی شناخته می‌شد. هیتلر را همه می‌شناسید که شاید سالم بوده باشد، ولی به صورت غیر عادی شناخته می‌شد و اینها تنها به خاطر مخرب بودن فاجعه‌آمیز او است. شاید شما نابغه‌ها را در برخی از مواقع دیوانه بخوانید، ولی این نابغه نیست که دیوانه است و برعکس جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنید دیوانه است.

فیلسوف ایتالیایی، جوردانو برونو سوزانده شد و این تنها به خاطر اعتقاد به جهان‌های متعدد بود. فکر نمی‌کنید این جنون آمیز است؟ اصلا مگر اشکالی داشت او اینگونه فکر کند؟ گالیله شکنجه داده شد و او برای اینکه زنده بماند نظریه خود در مورد چرخش زمین را پس گرفت. در این میان سقراط نیز محاکمه و اعدام شد، چرا که در بازار مشغول بحث با جوانان بود. این موارد روش‌هایی بودند که در گذشته و اغلب دیوانه با آن مبارزه می‌کردند. مثلا؛ انیشتین خیلی خوش‌شانس بود که در جامعه متمدن زندگی می‌کرد. چون ممکن بود در غیر این صورت به سرنوشت افراد و اجدادش در گذشته دچار شود. البته او نیز طعم جنون توده‌ای را کشید. چند سال آوارگی در نهایت عطای وطنش را به لقایش بخشید. یعنی به صورت خلاصه می‌توان گفت نابغه‌ها هم مانند افراد معمولی امکان دارد از تیمارستان سر در بیاورند. تنها تفاوتی که دارد این بوده که دیوانگی نابغه‌ها در تاریخ ثبت و دیگر مردم در مدارک پزشکی ثبت می‌شود.

شناخت نوابغ
شناخت نوابغ

5. نابغه شدن شانسی است

این که تبدیل شدن به یک نابغه شانسی و اتفاقی است، ناشی شده از برخی کشفیات غیر مترقبه و تصادفی در تاریخ علم است. مثلا؛ رادیواکتیویته زمانی که توسط ویلهلم رونتگن کشف شد به صورتی بود که کاملا تصادفی مقداری از آن را در کنار فیلم عکاسی در کاغذ سیاهی پیچیده بود. اتفاقی بود که توانست فیلم‌ها را ظاهر کند و متوجه نقطه‌های سفید عجیب بر روی فیلم شد. اینها همان نقطه‌های نشان دهنده وجود اشعه ناشناخته که همان اشعه x است بود که برعکس اشعه معمولی از کاغذ سیاه عبور می‌کرد. شاید برخی افراد و حتی خود شما الان بگویید رونتگن خوش شانس بوده و ربطی به نابغه بودن ندارد. اما، افراد دیگر این کشف را خوش‌ شانسی تلقی نمی‌کنند. تصور کنید فردی معمولی بارها سروکارش به موارد رادیواکتیو افتاده و فیلم‌های عکاسی را کاملا تصادفی در کنار آن بگذارد. باید قبول کنید رونتگن محققی بود که دیر یا زود این مورد را کشف می‌کرد. آن زمان انواع تحقیقات در انواع آزمایشگاه‌ها انجام می‌شد. ولی اگر رونتگن نمی‌توانست آن را کشف کند دیر یا زود فردی دیگر این کشف را تصادفی بدست می‌آورد. همانطور که لویی پاستور می‌گوید؛ شانس همیشه به سراغ ذهن‌های آماده می‌آید.

افراد نابغه محققان ژرف‌نگر بوده که همیشه آماده بوده و همین باعث می‌شود تا همیشه در زمان مناسب در جای مناسب قرار داشته باشند، بنابراین نابغه شدن به صورت اتفاقی یکی از باور‌‌های غلط درباره نوابغ است. این را هم بدانید که شانس و تصادف در این گزینه‌ها حاصل کارهای فراوان در حوزه‌ای است که کشف در آن صورت گرفته است. پس می‌فهمیم انواع افسانه و باورهای نادرست در مورد نابغه بودن وجود دارد. همین موارد است که ما را از شکوفایی نبوغ ذاتی باز می‌دارد. اینها باعث تنبلی ما می‌شوند و به ما می‌فهمانند که چنانچه ایده‌ای جدید را طرح کنیم مردم ما را دیوانه می‌خوانند. یا اینکه افرادی هستند که با خود، منفی صحبت می‌کنند و می‌گویند ما شانس نداریم، هنوز جوانیم، برای ما دیر شده است و … . این موارد تماما اشتباه است، باید تلاش کنیم تا به استعداد ذاتی دست پیدا کنیم و به بهترین کسی که قادر هستیم تبدیل شویم. کسی و چیزی بیهوده آفریده نشده است. ما آفریده شده‌ایم تا ماموریت را پایان دهیم.

Loading...

هادی قربانی

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*
14 − 5 =