به صورت کلی اگر بخواهیم افراد را تقسیم بندی کنیم در نگاه اول آنها را به دو دسته خوب و بد تقسیم میکنیم. در این میان برخی از افراد برای اینکه در دسته افراد خوب قرار بگیرند مجبورند تا بخشی از استعدادها و موارد درونی خود را پنهان کنند و به نوعی سایه شخصیت خود را نادیده بگیرند (شاید بگویید این مفهوم از شخصیت چیست؟ قسمت درونی و پنهان از شخصیت شما را سایه شخصیت میگویند). همین باعث نادیده و سرکوب کردن قسمتی از وجود ما میشود. ولی بهتر است بدانید این کار در نتیجه سبب محروم ساختن خود از تعادل، موهبتهای پنهان، یکپارچگی شخصیت، کسب موفقیت در قسمت سایه که همان بخش تاریک وجود است، خواهد شد.
داشتن سایه شخصیت در زندگی
مفهوم سایه شخصیت، این کلمه و این ویژگی برای اولین بار توسط روانشناس سوئیسی کارل گوستاو یونگ مطرح شد. در این مفهوم سایه برای بخشهایی از شخصیت بود که بنا به مواردی چون ترس، خجالت و نبود عشق طرد شده بودند. او میگوید:” سایه کسی است که شما نمیخواهید باشید”. یعنی شخصیتی همانند نیمه پنهان ماه است، در اینجا نیمه تاریک ماه همان سایه است. برای ما سایه همان ویژگیهای شخصیتی است که سعی در پنهان کردن آن داریم.
سایه آن ویژگیهایی است که توسط دوستان، خانواده و … قابل پذیرش نیست، که در این میان میتوان به موارد منفی و تاریک اشاره کرد. سایه در اعماق آگاهی ما است و ما به صورت مستقیم از آن آگاه نیستیم. سایه دارای پیامی واضح است و میتوانید در حین مواجه شدن با پیامهایی چون من خوب نیستم، مشکل دارم، دوست داشتنی نیستم و … بدانید سایه در حال حرف زدن با شما است. این نیمه تاریک از ما برایمان ترسناک است و در مواردی مانع از کسب موفقیت در زندگی میشود و بر همین اساس قصد داریم تا هر چه آگاهتر فراموشش کنیم.
سرکوب نکردن سایه
هر کسی در درون خود سایه دارد و بخشی از وجود او است. اگر بخواهیم آن را سرکوب کنیم باعث محروم شدن خود از تعادل و یکپارچگی خواهیم شد. یه نوعی همانطور که کارل گوستاو یونگ میگوید:” انسان متمدن سعی در سرکوب انسان حقیر (سایه) درون خود دارد، بدون درک این موضوع که با چنین اقدامی او را قویتر و وحشیتر میسازد”. ما باید به آن توجه نکنیم و هر چه این کار را تکرار کنیم و بی توجه باشیم سایه کم رنگتر خواهد شد. دو مورد برای سرکوب نکردن سایه وجود دارد.
ما زمانی از تعادل و سلامت روانی برخوردار خواهیم بود که قادر باشیم با بخش خودآگاه و سایه زندگی کنیم. پس اگر ما تصمیم به سرکوب سایه داشته باشیم تعادل روانی را به هم زده و مشکلات روانی را در خود ایجاد میکنیم.
انواع گرایشات سایه شخصیت
نمیتوان گفت سایه صرفا دارای جنبههای منفی است. یونگ میگوید:” گرایشهای سایه به صورت قطعی و همیشه بد نیست و اگر این چنین بود سرکوبش مشکلی نداشت. با وجود حقیر بودن و وحشی بودن سایه دارای موارد مثبتی نیز است که میتوان به صفات برجسته کودکانه و معصومانه که به ایجاد شور و حال و زیبای در زندگی میشود اشاره کرد”. بهتر است به فکر سرکوب آن نباشیم و به جای این کار تمام جنبهها را پذیرفته و به عنوان بخشی واقعی قبولش داشته باشیم. شخصیت اصلی ما در سایه است و با سرکوب آن علاوه بر عدم تعادل و ناهنجاری دچار محرومیت از ارزشها میشویم.
ارزش سایه
ارزشمندترین موهبتهای ما در سایه شخصیت پنهان شده است. ما زمانی خواهیم توانست به آزادی دست پیدا کنیم که با این ویژگیها روبرو شویم. با این وجود خواهیم توانست خوب و بد یا تاریک و روشن خود را تجربه کنیم. ما، وقتی که با سرکوب سایهها در حال نقش بازی کردن و پنهان کاری باشیم نمیتوانیم واقعا آزاد باشیم. زمانی میتوانیم انتخابهای خود را آزادانه انتخاب کنیم که با پذیرفتن سایه تمامی شخصیت خود را در آغوش بگیریم. همانطور که لازاریس میگوید:” راهحل در سایه است. تنها رازی که میتوان برای تغییر داشت سایه است. تحولی که عمیقترین بخشهای وجود را در ما تغییر میدهد”.
سایه است که ما را در برخی از مواقع آموزش میدهد تا به عنوان راهنما از آن استفاده کنیم. سایه زمانی احساسات بد را برای ما دارد که در حال سرکوب آن باشیم. ما در حین سرکوب کردن سایه قطب مخالف را نیز سرکوب میکنیم. زمانی که به کم کردن زشتیها میپردازیم در واقع زیباییها را نیز کم میکنیم. با کم کردن ترس و حرص به کم کردن شجاعت و بخشندگی نیز میپردازیم. تنها ویژگیهای منفی نیست که در سایه پنهان شدهاند. سایه روشن نیز وجود دارد و ما قابلیت و استعدادها را در آن دفن کردهایم.
تمرین شناخت سایه
سایه شخصیتی است که در آن تمامی صفات وجود دارد و ما نمیخواهیم آن را داشته باشیم. هر ویژگی ناخوشایندی که میشناسید از جمله صفاتی نظیر خشمگین، تنبل، خودخواه، زشت، کوتهفکر و … در آن قرار دارند. برای اینکه سایه را بشناسید باید در وجود خود دقیقتر باشید. برای اینکه سایه خود را بشناسید به سوالاتی مختلف پاسخ دهید.
- از چه ویژگی خود بیزارید؟
- از چه چیزی بیش از هر چیزی میترسید؟
- کدام بخشهای وجود شما نفی است؟
- دیگران چه مطالبی درباره من میفهمند؟
- کدام ویژگی من برای پذیرفتن مشکل است؟
- بزرگترین دروغی که به دیگران گفتهایم؟
- چه چیزی را اگر بدانم بیشتر از همه برایم ترس دارد؟
هر کسی دارای سایه است. میتوانید برای اینکه سایه خود را بهتر بشناسید از افراد نزدیک خود با نظرخواهی و شرح سوالات مختلف کمک بگیرید. هر جوابی را که یافتید یادداشت کرده و به عنوان بخشی از واقعیت آن را پذیرا باشید. ببینید این موارد چه موهبتهایی را برای شما دارند.
فرافکنی سایه در روابط
هر چیزی را در شخصیت دیگران میبینید که آزارتان میدهد بخشی از سایه شخصیت خودتان است. اغلب موارد که ما از افراد رنجش داریم به علت مشکلات حل نشده در وجود خود ماست. قضاوتی که در مورد دیگران داریم فرافکنی چیزی است که در سایه خودمان مخفی شده است. چیزی که اکثر ما داریم این است که نقطه ضعفهایمان را به دیگر افراد نسبت میدهیم. در این مواقع همان موارد منفی که به دیگران میگوییم، همان مواردی است که باید به خود بگوییم. در حین پیش داوری برای دیگران در واقع خود را پیش داوری میکنید. در این مورد کارل گوستاو یونگ میگوید:” هر رفتاری از دیگران که ما را اذیت میکند باعث شناخت بیشتر ما میشود”.
ما در بیشتر مواقع چنان حرفهای سایههایمان را از دید خود مخفی میکنیم که اگر چیزی به اسم فرافکنی وجود نداشت تا آخر عمر قادر به شناخت آنها نخواهیم بود. پس، از این بعد هر چه را اندیشیدید و یا در مورد دیگران گفتید سعی کنید تا آن ویژگی را در خود تشخیص دهید و پیدا کنید. ما بسیار عجیب هستیم به صورتی که حتی سایه روشن خود را نیز فرافکنی میکنیم. اگر میبینید چیزی را در دیگران تحسین میکنید همان صفت بالقوهای است که در خودتان وجود دارد و نیاز به شکوفایی دارد. اگر میبینید بزرگی را در دیگران شناسایی کردهاید، بدانید که این ویژگی نیز در خودتان وجود دارد. پس از این به بعد هر چه را در دیگران دیدید درک کنید و به عنوان سایه روشن یا تاریک پذیرا باشید. همین باعث میشود تا شاهد تولد بخشی جدید از خود باشید که به زندگی شما عظمت میدهد.
سایه و نقابها
سایه به ما یاد میدهد تا نقابهایی را بر چهره بزنیم همچون نقاب اجتماعی، نقاب اجتماعی بنا به اینکه از پوستهای در وجود حقیقی ما محافظت میکند و ما به دلایل مختلف به این پوستهها نیاز داریم و این دلیل برای هر کسی متفاوت است. درست است که در نهایت، هدف دور انداختن این پوستههاست. ولی، ابتدا باید آنها را شناخته و با آن آشتی کنیم. این نقاب و پوستهها هستند که باعث پنهان شدن ویژگیهای تشکیلدهنده سایه ما میباشند. سایههای ما چنان حرفهای پنهان شدهاند که معمولا چهرهای را به جهان نشان میدهیم که در نقطه مقابل وجود درون ما قرار دارد. برای مثال؛ افرادی هستند که لباس بی رحمی را بر تن کرده تا بتوانند دل رحمی و احساساتی بودن خود را پوشش دهند. در این میان عدهای نیز برای پنهان کردن غم، نقاب شوخ طبعی را بر چهره میزنند.
پذیرش سایه و آزادی درونی
در صورت پذیرفتن شناخت سایههای خود، تغییر بزرگی را در وجود خواهید داشت. اگر بتوانیم ویژگیهای منفی خود را پذیرا باشیم نیازی به تایید نداریم. با این کار از هر میزان فشار و دشواری که برای تایید دیگران تحمل میکنیم رهایی خواهیم یافت، و آزادی را تجربه میکنیم. زمانی که بتوانیم سایه خود را بپذیریم به این حقیقت میرسیم که وجودی یکپارچه هستیم. ما هم ارزش داریم هم نه، هم زشتیم و هم زیبا، هم تنبلیم و هم زرنگ و … . اگر ما بتوانیم اینها را درک کنیم که هیچ، ولی اگر نه بر این عقیده باشیم که فقط باید یکی باشیم در درون خود نزاع و تعارض را خواهیم داشت. در این صورت ما فقط میخواهیم ویژگی درست و خوب داشته باشیم. ولی اگر تمامی ویژگیها را قبول کنیم درک خواهیم کرد هر ویژگی، آموزشی را در خود دارد. اینها هستند که قادر میباشند تمامی موارد را در اختیار شما بگذارند.
آیا واقعا میخواهید آرامش و آزادی درونی داشته باشید؟ پس وجود یکپارچه خود را بپذیرید. از اینکه تظاهر کنید و به دنبال تایید دیگران باشید دست بردارید و تسلیم شوید. هیچ وقت در هیچ زمانی به خود دروغ نگویید. هیچ وقت به دنبال بی نقص بودن نباشید و در عوض به دنبال یکپارچه بودن باشید. هم روشنایی و هم تاریکی را با هم پذیرا باشید. این را بدانید که هر چیزی یک نیمه روشن دارد و یک نیمه تاریک و انسان نیز این چنین است.
آشتی با سایه و رسیدن به آرزوها
در صورت آشتی نکردن با سایه شخصیت، برای همیشه در بخشی از وجود خود احساس بدی را خواهیم داشت. شما زمانی جملهای مانند” من بد هستم” را در عمق ضمیر ناخودآگاه ذخیره کردید باعث محروم کردن خود از بسیاری از موهبتها میشوید. اگر میدانید به آنچه دوست دارید دست پیدا نمیکنید به معنی احساس بی ارزش بودن آن چیز است. پس به صورت ناخودآگاه آنچه را که میخواهیم از خود دریغ میکنیم. ولی، اگر سایهها را پذیرا باشیم، خود را همانگونه که در حقیقت هستیم پذیرا میباشیم و دوست داریم. در صورت دوست داشتن خود به صورت طبیعی به سمت آرزو و شوق میرویم. در این مواقع خود را لایق هر نعمتی میدانیم.